هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و انتشارش در آخرین خبر به معنای تایید آن نیست

گزارش «هم‌میهن» از مراسمی درباره نجات یک دریاچه خشک‌شده در سیستان و بلوچستان و مشقت ساکنان منطقه

فاطمه باباخانی| درباره هامون سال‌هاست مسئولان وعده رسیدن آب می‌دهند. از مردمی که تشنه‌اند، ناچار به مهاجرت به استان‌های شمالی شده‌اند‌، کشاورزی‌شان را از دست داده‌اند و دام‌های‌شان تلف شده هم گزارش‌های زیادی در رسانه‌ها منتشر شده است. بااین‌حال مسئله هامون سر جای خود است و البته هر سال اوضاع از سال قبل بدتر هم می‌شود. مگر آنکه باران ببارد،‌ سیلاب سرازیر شود‌، زندگی بخشی از مردم را آب بگیرد و دام‌های‌شان تلف شود تا آب به هامون برسد. شرح مصائبی که مردم در این منطقه با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند همراه با ارائه راهکارهای نجات سیستان، موضوعی بود که در شب «هامون» مورد توجه قرار گرفت. این نشست عصر یکشنبه هفتم‌خردادماه در قالب ششصد و هفتادوسومین شب از مجموعه شب‌های مجله بخارا با همراهی مجله صنوبر و خانه اندیشمندان علوم‌انسانی در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم‌انسانی برگزار شد و در آن رضا کیانیان، محمد درویش، مانیا شفاهی، حامد غلامی، محمد احسانی، زهره صیادی و علی دهباشی سخنرانی کردند. پخش مستند روزگاری هامون، ساخته محمد احسانی از دیگر بخش‌های این مراسم بود.

کتابخانه
تلواسه هامون


«تلواسه هامون»، عنوان کتابی از «حامدغلامی»، عکاس اهل زابل و حاصل 10 سال عکاسی او از هامون است. غلامی در این کتاب که 174 صفحه و 127 عکس دارد تلاش کرده ترسالی، خشکسالی و طوفانش را نمایش دهد. صفحات ابتدایی این کتاب به ترسالی در هامون اختصاص دارد‌. در بخش ابتدایی کوه خواجه را می‌بینیم که هامون پرآب اطرافش را فراگرفته است. یکی از اهالی قایق خود را پس از سال‌ها به آب انداخته و دیگری نی‌های درون تالاب را برای مصرف دام با داس جمع‌آوری می‌کند. در بخش دوم کتاب، هامون خشک‌شده و قایق‌ها و به‌تبع آن زندگی هامون‌نشینان به گل نشسته است. تصاویری از ردیف قایق‌ها در خشکی که به پشت روی زمین قرار گرفته‌اند،‌ نی‌های خشک‌شده که برای دام جمع‌آوری شده‌اند و آخرین سهم آنان از هامون به‌شمار می‌آیند را در این بخش می‌بینیم،‌ با کاهش دسترسی به آب،‌ غلامی عکس‌هایی از زنان و کودکانی که با دبه و بطری در حال تهیه آب خانواده هستند را به مخاطبان نشان می‌دهد. بخش پایانی این کتاب روایت تبعات خشکسالی هامون است. خاک از زمین بلند شده و همه را درگیر خود کرده است،‌ فرق نمی‌کند در حیاط مدرسه باشد یا در زمین بازی کودکان،‌ کنار جاده یا در میانه دشت که یکی از اهالی دام‌های خود را به چرا برده است. در این بخش چشم‌ها جمع و صورت‌ها برای جلوگیری از اصابت ذرات خاک به‌صورت پوشیده شده است.

نگاه کنشگر
مردمی‌ هستیم تنگ در آغوش هم در دوسوی مرز
 
زهره صیادی-فعال‌اجتماعی در زابل

بعضی وقت‌ها «شریف» می‌آمد و بقچه بزرگ روی شانه‌اش را پهن می‌کرد وسط حیاط خانه بپور جان و ما می‌دویدیم و امانش نمی‌دادیم پارچه‌های توی بقچه را بچیند. کاکا برای شریف چای می‌آورد و خوش‌وبش می‌کردند. تا شریف چایش را بنوشد ما پنج، شش قواره انتخاب می‌کردیم رنگ و وارنگ؛ قرمز، سبز، آبی، سفید، بنفش و سرخ. چانه می‌زدیم و شریف حق نمک نگه می‌داشت و تخفیف می‌داد و ما با پارچه‌هایی که عطر افغانستان داشت، می‌دویدیم توی اتاق زیر گنبدهای کاه‌گلی و پارچه‌های‌مان را باز می‌کردیم و برای دوختن‌شان نقشه می‌کشیدیم. عمه‌ام می‌گفت: پدر شریف هم همینطور بوده، از افغانستان پارچه می‌آورده، دوره‌گردی می‌کرده و.... آن‌روزها هامون آب داشت. می‌گفتند شریف هم پارچه‌هایش را با توتی می‌آورد و می‌رسد به پشت او. خیلی‌وقت است که دیگر شریف نیامده و بساط پارچه‌هایش را پهن نکرده و ما توی تپه رنگین‌کمانی پارچه‌هایش فرو نرفته‌ایم. رنگین‌کمان نه! شریف هم مثل ما به رنگین‌کمان می‌گفت کمان رستم. مثل قصه بی‌بی‌جان می‌گفت هرکس بتواند از زیر کمان رستم رد بشود، به همه آرزوهایش می‌رسد. خیلی‌وقت است که دیگر شریف نیامده، غفور که گازوئیل می‌برد افغانستان، خبرش را گرفته و می‌گوید در مزار کشته شده. هامون هم خیلی‌وقت است قدر توتی‌سواری و خلک و ماهی آب ندارد. دلم می‌خواهد یک شکلی بشود که هامون دوباره پر آب بشود و شریف کشته نشده باشد. دلم می‌خواهد آدم‌ها ما را یادشان بیاوردند، هامون را، توتی‌ها را و شریف‌ها را. ما مردمی‌ هستیم تنگ در آغوش هم، زندگی‌مان، رونق زندگی‌مان، حنای سر انگشت‌های‌مان، ترانه‌های عروسی‌های مان، ناله‌های سوگواری‌های‌مان، تنگ در آغوش هم است. خاطره مرز ندارد، عشق مرز ندارد، طبیعت مرز ندارد، صلح مرز ندارد، هیرمند هزاران سال است که در آغوش هامون می‌خوابد. ما خاطره‌های‌مان را می‌خواهیم. عشق، طبیعت، صلح، رود و دریای‌مان را می‌خواهیم. از بگوومگوی سیاستمداران خسته‌ایم. ما شعار، مانور و تبلیغ نمی‌خواهیم. آنچه ما نیاز داریم رفتار مسئولانه است. وقتی زندگی به آبی بسته است که مدیریت‌اش در دست دیگری است که هم خشونت‌طلب است و هم پی جنگ، نیاز است با ادبیاتی صلح‌آمیز طرف مقابل را به گفت‌وگو و توافق برسانیم. طالبان درباره حق‌آبه دریاچه یا تالاب هامون شرط گذاشته است. اگر دولت ایران مسئولیت‌پذیر عمل کند، می‌تواند همین شرط گذاشتن را به فرصتی برای گفت‌وگوی آغاز مذاکره برساند. توان گفت‌وگو و قدرت چانه‌زنی مسئولان ایرانی می‌تواند توافق ایجاد کند. البته به‌دست‌آوردن هر امتیازی بهایی دارد. تالاب‌های هامون توسط یونسکو به ثبت‌جهانی رسیده است. احیا و حفظ زندگی آن، یک مسئولیت بین‌المللی است. دولت‌های ایران و افغانستان دراین‌باره می‌توانند از میانجی سوم و کمک‌های جهانی یاری بگیرند. درواقع دولت‌های ایران و افغانستان مسئول هستند برای زندگی هامون ،کمک جهانی بگیرند. شاید طالبان در این لحظه تصور کنند شن‌های روان به‌ کام‌تشنه سیستان و بلوچستان است ولی طبیعت مرز ندارد، شن‌های‌روان بی‌پروا از تیروتفنگ طالبان گذر خواهند کرد. شاید بخشی از جامعه جهانی تصور کند که یک‌گوشه‌دنیا مردمی ‌با آوازها، شعرها، سازها، داستان‌ها و دانش بومی‌شان در حال محو‌شدن هستند و به آنها چه؟ ولی خلأ، خشکی مرگ و محوی بر همه دنیا تأثیر خواهد داشت. اینها دقیقا چیزهایی است که نیاز است یک‌نفر به نماینده سیستان و بلوچستان بگوید. بگویند که مسئولان برای زندگی هامون اسطوره‌ای، برای سرزمین منجی داستان‌های ایرانی، کاری کنید و دلم می‌خواهد بگویم دردت‌به‌جانم بلوچستان و زابل که «تشنه‌ای بتر از پره آس او» که تو از پره‌های آسیاب تشنه‌تری.

نگاه روزنامه‌نگار
هامون، الها‌م‌بخش بزرگان فرهنگ ایران
 
علی دهباشی-مدیرمسئول مجله بخارا

آنچه روشن است، دولت به‌رسمیت شناخته‌نشده طالبان، هیچ اهمیتی به کنوانسیون‌ها و معاهدات مرزی ایران با خود نمی‌دهد. این مشکل برای ما از سال‌ها پیش ایجاد شده و ریشه‌اش به دوره‌های بسیار قبل بازمی‌گردد. ایران دهه‌ها قبل به‌دلیل اینکه کمکی به مردم افغانستان در آن ناحیه کرده باشد، قراردادی را تنظیم کرد که همچنان گرفتارش است هرچند این زیاده‌خواهی که اکنون اتفاق‌افتاده، جای بحث‌ دارد. دولت به‌رسمیت شناخته‌نشده طالبان، باید در چارچوبی قرار بگیرد. علاوه بر مباحث مرتبط با کنوانسیون‌های حقوقی، هامون در تمام طول تاریخ فرهنگ ایران، یکی از زمینه‌های الهام‌بخش شاعران، نویسندگان و متفکران بوده است.

نگاه هنرمند
مرارت سیستانی‌ها از خشکی هامون
 
رضا کیانیان-بازیگر

به‌عنوان یک کنشگر اجتماعی و محیط‌زیستی اینجا هستم و هیچ تخصصی در مسئله محیط‌زیست ندارم. بااین‌حال به‌عنوان کسی که در ایران زندگی می‌کند، وطنش را دوست دارد و می‌خواهد رشد کند، در زمینه‌های محیط‌زیست فعال بودم. من چند کار در زمینه محیط‌زیست انجام داده‌ام. کمپینی با عنوان «من دریاچه ارومیه هستم» راه انداختم. براساس این کمپین قرار بود یک‌میلیون امضا جمع شود تا بر اساس آن برای احیای دریاچه ارومیه درخواست کمک کنیم. طبق قواعد بین‌المللی، اگر در مورد یک مسئله اجتماعی و محیط‌زیستی بتوانیم یک‌میلیون امضا جمع کنیم، سازمان‌ملل به آن ماجرا کمک می‌کند. سه‌ماه وقت گذاشتم و با بچه‌های خود ارومیه و با کمک شما مردم، یک‌میلیون و 800هزار امضاء جمع کردم. با چندنفر از فعالان محیط‌زیست و ارومیه و کسانی که دغدغه‌مند بودند، امضا‌ها را به سازمان‌ملل بردم و آنها ازطریق ژاپن سه‌میلیون‌دلار به ایران کمک کردند تا این دریاچه احیا شود. بااین‌حال دریاچه ارومیه همچنان خشک است. درباره هامون هم باید بگویم که بخشی از محیط‌زیست کشور به‌ویژه سیستان و بلوچستان به هامون وابسته است. مردم از این دریاچه ارتزاق می‌کردند اما با جلوگیری از ورود آب رودخانه هیرمند و خشک شدن دریاچه هامون، مردم دچار مرارت شده و مشاغل آنها از دست رفته است. علاوه بر آن، شاهد اتفاق وحشتناکی در این منطقه به‌اسم طوفان‌های شن هستیم. چندی‌پیش شهر زابل به‌عنوان آلوده‌ترین شهر جهان معرفی شد. طوفان‌های شن فقط سیستان و بلوچستان را تحت‌تاثیر خود قرار نمی‌دهد، بلکه به حال کل‌کشور مضر است. همچنان که طوفان‌های شن پس از خشک شدن دریاچه ارومیه، تا دشت‌های قزوین را نابود می‌کند.

نگاه روزنامه‌نگار
محکومیم به امید

مانیا شفاهی-سردبیر فصلنامه صنوبر

آنچه امشب در مورد هامون گفته شد و گفته می‌شود، درد و رنجی است که در این سرزمین و این خطه، بر تن طبیعت رنجور ایران می‌رود. رنجنامه‌ای به‌اندازه هزارویک‌شب و شاید بیش‌ازآن است. درواقع شرایط طبیعت این روزهای کشورمان بسیار سخت و تأسف‌بار شده است. گاهی پیش خودمان احساس می‌کنیم هیچ افق روشنی وجود ندارد. اما ما ناچاریم به اینکه امید داشته باشیم. آدمی ‌به‌امید زنده است، نه به انفعال و بی‌عملی. فکر می‌کنم ناچاریم تمام غم‌های بزرگ‌مان را به‌عمل بزرگ تبدیل کنیم چراکه اینجا سرزمین ماست. مام‌وطن است و خاکش مهربان و قوت قلب. پس دست‌به‌دست هم دهیم و میهن‌مان را آباد کنیم.

 
نگاه عکاس
هامون از مظلومیت بیرون می‌آید
 
حامد غلامی‌

حضور پرشمار جمعیت در شب ‌«هامون» نشان می‌دهد که این تالاب از مظلومیت گذشته خود قرار است بیرون بیاید. صحبت از سیستان و هامون برای من سخت است. وابستگی آبی جمعیت نیم‌میلیونی در منطقه سیستان و یک‌میلیون نفر در زاهدان به مجموعه و رودخانه هیرمند و چاه نیمه است. اگر برای آب یک جمعیت یک‌ونیم میلیونی، چاره‌ای اندیشیده نشود مهاجرت خواهند کرد و این تبعات سنگینی برای ایران دارد.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar