سرمقاله اعتماد/ یکپارچگی وتوان سیاست سازی
اعتماد/ « یکپارچگی وتوان سیاست سازی » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته محمد ملاکی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
ارزیابی سنتی و تحلیل مدیریت امنیت ملی ایران در حمله مستقیم ایران علیه اسراییل حول دو دسته عوامل مهم سختافزاری و نرمافزاری امنیت ملی شکل میگیرد. اول مهیا بودن سختافزار محیط امنیتی که زمینه ورود پهپادها و موشکهای ایرانی به عمق سرزمینهای اشغالی را به دنبال داشت و با برملا کردن افسانه شکستناپذیری گنبد آهنین تلآویو، تنبیهی آشکار برای تلآویو بود. هر چند ظاهر گسترده حملهاش، به شکلی انجام شد که سنجیده باشد، اهداف غیرنظامی را در بر نداشته باشد و محدود به مناطق نظامی اسراییل باشد با هدف انتقامگیری در ابعاد کنترل شده انجام شده است و تنها نشان دهد که ایران توانایی هدایت یک عملیات پیچیده موشکی و پهپادی را دارد و جمهوری اسلامی کماکان علاقهای به جنگ ندارد. این سختافزار جنگی به نظر میرسد که الگوبرداری ایران از روسیه (که در جنگ با اوکراین با آزمایش موشکهای بالستیک و کروز و پهپادهای ایرانی تلاش کرد بهترین ترکیب را برای عبور از پدافند هوایی و موشکی غرب سازمان بدهد) آموخته است که ترکیبات حملات خطرناک و موثری را علیه اسراییل ایجاد کند. در واقع ایران به شکلی حمله را سازماندهی کرده که هم انتقام گرفته باشد و هم از حملات بعدی پیشگیری کند. در صورتی که به اقدامات رژیم صهیونیستی پاسخ داده نمیشد، این رژیم به طور تدریجی عرصه را بر ایران چه از حیث سیاسی و چه از حیث مدیریت افکار عمومی جهانی تنگ میکرد تا جایی که دیگر فرصتی برای بازدارندگی نگذارد. اما ایران به اهدافی مشخص حمله کرد و چه بسا مقامهای امریکا و سران کشورهای منطقه نیز از این تصمیم ایران با واسطه، با خبر شده بودند. اما با همه این تمهیدات، علاوه بر نگرانی افزایش تنش در منطقه، بازارهای مالی جهانی را دچار تلاطم کرد و رگهای عصبی بازارهای جهانی همچنان در انتظار واکنش احتمالی اسراییل هستند.
از آنجا که اسراییلیها تا این لحظه مدعی خسارت محدود شده و از آن طرف بایدن نیز خواستار عدم پاسخ از سوی اسراییل شده، منطقی است که انتظار کاهش تنشها یا پاسخی حداقلی از سوی اسراییل را داشته باشیم. اما اگر حمله 1 آوریل با اهداف راهبردی و اساسا برای به جنگ کشاندن ایران (و به تبع آن امریکا) انجام گرفته است، قاعدتا اسراییل اکنون بهانه لازم برای پاسخ و تشدید تنش را در اختیار دارد. لذا باید اذعان کرد که اکنون توپ در زمین اسراییل است.
عامل دوم وجه نرمافزاری امنیت ملی است که تحت شعاع سیاست داخلی است. برتری پارادایم (= سرمشق) «واقع گرا» در امور سیاسی بینالمللی باعث شده که موارد مذکور در بالا، در مجموع محور مهمی را جهت درک ملاحضات امنیت ملی تشکیل میدهند.
به نظر میرسد یکپارچگی و توان سیاستسازی، اجزای مفیدتر تشکیلدهنده نرمافزار مدیریت امنیتی هستند. این متغیرها به طور خاص برای چارچوب امنیت ملی ایران متغیرهای ذیربطی هستند که اراده، روحیه و شخصیت ملی را تعیین میکند و تمامی سطوح مدیریت امنیتی را از محیط تهدید گرفته تا توان سیاستسازی شکل میدهد.
حلقه اتصال در اینجا نقش نخبگان است. قدرت و رهبری کارآمد و تصور مردم از مناسب بودن استراتژی ملی و یکپارچگی اجتماعی و فرهنگی، از میزان اقتداری ناشی میشود که نیروهای نظامی و سپاه به خوبی از آن بهرهمند است. حرکت هوشمندانه و مدبرانه پاسخ تنبیهی جمهوری اسلامی باعث شد تا اروپاییان دریابند که منافعشان در این است که از مجادله مستقیم در این نوع درگیریها تا حد امکان بپرهیزند و همچنین کشورهای رو به توسعه منطقه از جمله عربستان، امارات، بحرین و حتی عراق را راضی نگه داشته و موقعیت خود را در این کشورها تثبیت کنند. طبیعی است که اروپاییها مایلند در رقابت با ایالات متحده، پروژههای اقتصادی بیشتری را در خاورمیانه کسب کنند.
قابل پیشبینی است که بعد از حادثه اخیر، غرب و اسراییل سعی خواهند کرد اهمیت نظامی اقدام ایران را کماهمیت جلوه بدهند و برخی در ایران نیز در مورد آن بزرگنمایی کنند. اما حقیقت این است که ایران نمیخواست این پاسخ، منجر به فاجعه بزرگ و یک جنگ فراگیر شود. به نظر میرسد ایران با این عملیات، خواست یک پیام به واشنگتن و تلآویو بدهد که «حمله به ایران را متوقف کنید در غیر این صورت عملیات بعدی را وسیعتر و جدیتر انجام و از قبل اطلاع هم نخواهیم داد.»
نکته آخر هم اینکه سیاستهای «تحریم و فشار و تخریب» غرب علیه ایران به رهبری امریکا در چند دهه گذشته موجب ایجاد «یک جبهه مقاومت» در کشورهایی همچون یمن، عراق، سوریه، لبنان در خاورمیانه شده که جملگی مسلح به هزاران موشک و پهپاد هستند. از طرف دیگر موجب نوعی از اتحاد ایران با قدرتهای بلوک شرق بهویژه چین و روسیه شده که منافع مشترک آنها از پای درآوردن امریکا در منطقه خاورمیانه است.
آرام کردن اوضاع بحرانی خاورمیانه نیازمند 4 گام اساسی زیر است که از طریق روشهای خلاقانهتر و ابتکارهای بیشتر قدرتهای منطقهای و جهانی بهویژه امریکا ثبات فراگیر را در کوتاهمدت رقم خواهد زد.
نخست: اسراییل آتشبس باثبات در غزه را هرچه زودتر پذیرفته، راه کمکهای انسانی بینالمللی به غزه را باز کند و به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل درمورد تشکیل دو دولت فلسطینی - اسراییلی، احترام بگذارد.
دوم: ابتکار قدرتهای جهانی برای برقراری یک آتشبس پایدار بین اسراییل و ایران.
سوم: گفتوگوی ایران و امریکا برای احیای برجام و رفع خصومت های منطقهای.
چهارم: تشکیل سیستم امنیت و همکاری جمعی در حوزه خلیجفارس جهت پایان دادن به تنشهای دیرینه عربی - فارسی.
نتیجه اینکه راه مقابله با رفتارهای جنونآمیز رژیم کودککش صهیونیستی، ایجاد همبستگی ملی در داخل، و استفاده حداکثری از ظرفیتهای دیپلماتیک و چانهزنی مضاعف در مجامع بینالمللی و بسیج افکار عمومی است که این امر نیازمند دیپلماسی فعال و استفاده از تمامی ظرفیتهای حقوقی و بینالمللی است تا از اقدامات احتمالی اسراییل پیشگیری به عمل آوریم.