اعتماد/ « پدیده‌های اجتماعی و جبر مستقیم » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته محمد ملاکی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:

 رفتار انسانی در چارچوب دنیای پیرامون شکل‌یافته و تکوین می‌پذیرد. زمانی که فردی متولد می‌شود همچون لوحی نانوشته است، پس خوبی و بدی و شکست و توفیق او تابع محیط پیرامون اوست که شامل خانواده، جمع دوستان، همکاران و به ‌طور کلی جامعه و فرهنگ است. فرد از بدو تولد، از طرق مختلف با امور و پدیده‌های اجتماعی موجود در جامعه آشنا می‌شود و به ‌تدریج ضوابط و مقررات اجتماعی را فرا می‌گیرد و در درون او نهادینه و ریشه‌ای می‌شوند. از این ‌رو جبری بودن آنها را چندان احساس نمی‌کند. جبری بودن پدیده‌های اجتماعی از آن جهت است که افراد موظف به رعایت آن هستند. جبر اجتماعی محصول خواست و اراده فرد به‌خصوصی نیست و ‌زاده قرارداد نیز نیست و همان اجباری بودن آن، همگانی بودن آن را سبب می‌شود؛ مثلا موضوع حجاب نتیجه تصمیمات متعدد قانونگرایی جهانشمول نیست، بلکه برگرفته از آداب و سنن و در برخی از جوامع معلول علل ایدئولوژیکی یا سیاسی و به‌ طور خلاصه محصول یک کشش و جبر تاریخی است.  تاکنون بسیار این مهم مطرح شده است که به موضوعات و مقوله‌های فرهنگی باید با دید فرهنگی نگریست و اتخاذ تصمیم کرد و برخورد سلبی و قهری نه تنها تاثیری در حل موضوع ندارد بلکه احتمالا در آن مساله تاثیر عکس بگذارد. مساله حجاب نیز به عنوان یک مقوله فرهنگی و مذهبی که جنبه اجتماعی بالایی دارد نیز از این قاعده مستثنا نیست و نوع برخورد، بسیار پراهمیت و تاثیرگذارتر از کلام و ارشادی است که مطرح می‌شود. چه اینکه برخورد از موضوع مشفقانه و مهم‌تر از آن اقناع‌گرایانه موجب اثرات بیشتر خواهد بود. اما هر قدر از مسیر برخورد فرهنگی، ایجابی و اقناعی فاصله بگیرد و برخوردها سلبی، تند و قهری شوند مسلما نتایجی با اثراتی کمتر خواهند داشت و صرفا جامعه را به این واکنش وا داشته و خواهد داشت که حجاب (چادر) امری شرعی است و همان طور که در جوامع مختلف متناسب با آداب و فرهنگ و سنن جامعه شکل گرفته، متناسب با زمان تغییر کرده و در حیطه فردی و اختیار انسان هست را خواستارند. جامعه‌شناسان معتقدند اجبار در نوع پوشش وجدان فردی جوامع سنتی را می‌تواند با چالش مواجه سازد همان طور که در ایران رخ داد. چالشی که هم اکنون 36 دستگاه و نهاد فرهنگی قادر به جلوگیری از پوشش اختیاری نیستند و برخورهای قهری پیامدها و اتفاقات ناگواری را به همراه داشته و کشور را وارد تلاطمی کرده که بعضا منجر به رویارویی نیروهای اجتماعی شده است.  در این تلاطم تنها وجدان جمعی است که می‌تواند عامل کاهش فشار و اجبار بر وجدان فردی باشد چرا که افراد قبل از حضور در جامعه هیچ هویت ‌خاصی ندارند؛ یعنی افراد، جدا از جامعه مانند ظرف خالی هستند که فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند، همه تمایلات، گرایش‌ها، اندیشه‌ها و عواطف که به انسانیت انسان مربوط می‌شود در پرتو روح جمعی پیدا می‌شود این روح جمعی است که این ظرف خالی را پر می‌کند و این شخص را به ‌صورت شخصیت در می‌آورد. انسان موجودی است با علایق و آرزوهای نامحدود و سیری‌ناپذیر. لذا این خصلت طبیعی و ذاتی بشر، یعنی حرص و میل به جاودانگی کاذب را تنها از طریق یک نظارت وجدان جمعی و جامعه تکثرگرا می‌توان مهار کرد نه با ارائه ورژن‌های جدیدی از گشت ارشاد با عنوان سفیران نور.  از آنجا ‌که در این گونه طرح‌ها، اقناع‌‌گری و نگاه فرهنگی به این مقوله وجود ندارد اغلب با مخالفت و واکنش شهروندان مواجه می‌شود و انتقاداتی نیز از جهاتی بدان وارد می‌شود. هر چند که بعضا هستند افراد یا مجموعه‌هایی که از این روند و عملکردها نیز حمایت می‌کنند و معتقدند که باید برخورد قهری بسیار بیشتر باشد و مشخص نیست این افراد از گذر این گونه برخوردهای قهری به ‌دنبال چه نتایجی هستند جز فشار اجتماعی بر افکار عمومی.  مساله این است مادامی که با الزام و اجبار که از ویژگی‌های پدیده‌های اجتماعی است، می‌توان پیامدهای آن را در جامعه بررسی کرد و ما این پیامدها را در پاییز 1401 تجربه کردیم که هنوز آثار آن بر بدنه اجتماع خودنمایی می‌کند. آیا وقت آن نیست که به جای پاک کردن صورت مساله و عدم توجه به خواسته‌های اکثریت که دارای قدرتی آمر و قاهر است، ارشاد اقناعی و ایجابی را در پیش گرفت؟ آیا بهتر نیست با کنترل جریان‌های عقیده که موجب دوقطبی کردن جامعه می‌شود از تقابل نیروهای اجتماعی در برابر یکدیگر جلوگیری کرد؟ تحقیقا واضح است که «جبر مستقیم» شاید در کوتاه‌مدت در مورد حقوق، اخلاق، معتقدات و آداب و رسوم ابزار بازدارندگی بی حجابی باشد اما در درازمدت توان مقابله با نیرویی که دارای قدرتی قاهر و آمر است را نخواهد داشت چرا که وقتی مکافاتی در میان باشد مقاومتی را نیز در پی خواهد داشت. 
به اعتقاد جامعه‌شناسان پدیده‌های اجتماعی از طریق قدرت و پشتوانه اجتماعی آنها که ریشه در نهادهای اجتماعی دارند، شناخته می‌شوند و با اینکه پدیده‌های اجتماعی قدرت تحمیلی دارند و افراد به عللی خود را مجبور به رعایت آنها می‌بینند، مع‌ذلک جبر اجتماعی در همه پدیده‌ها به یک میزان وجود ندارد و نمی‌توان افراد را به پذیرش شیوه‌های زندگی و الگوهای رفتاری دستوری ترغیب کرد یا با به‌ کار بردن وسایل گوناگونی نظیر مجازات‌های حقوقی اعم از مجازات‌های تنبیهی نظیر تحمیل نوعی درد، جریمه و محرومیت از خدمات اجتماعی، توام با مجازات‌های ترمیمی نظیر ایجاد گشت‌های سفیران نور منجر به ترمیم امور و برگرداندن مجدد روابط به هم خورده و باز آوردن‌شان به حالت گذشته شد.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar