آخرین خبر/ این سوز سینه شمع شبستان نداشته است

وین موج گریه سیل خروشان نداشته است


آگه ز روزگار پریشان ما نبود


هر دل که روزگار پریشان نداشته است


از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت

صبح بهار این لب خندان نداشته است


ما را دلی بود که ز طوفان حادثات

چون موج یک نفس سروسامان نداشته است



سر بر نکرد پاک نهادی ز جیب خاک

گیتی سری سزای گریبان نداشته است


جز خون دل ز خوان فلک نیست بهره‌ای

این تنگ چشم طاقت مهمان نداشته است


دریا دلان ز فتنه ایام فارغند

دریای بی‌کران غم طوفان نداشته است



آزار ما بمور ضعیفی نمی رسد

داریم دولتی که سلیمان نداشته است



غافل مشو ز گوهر اشک رهی که چرخ

این سیمگون ستاره بدامان نداشته است


رهی_معیری


به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar